قسمتی از مجموعه اشعار در انتهای عاشقی:
دلدادهی میخانه آن چشماتم!
دلبر زیبای من چرا به تو معتادم؟
درد دلم را یادی کردم.
گذر زمان را همچون بادی تصور کردم.
سخن عشق را همچون زخمی در یاد کردم؛
عقل خود را به باد دادم! دل خود را به یار دادم… .
باران بارید؛ تمام شد.
اما با خود خاطراتی را جای گذاشت؛ زمین خیس، بوی نم خاک، قطرات باران بر روی گیاهان!
قطرات باران بر روی گل رز سرخی بود؛ گل سرخی که برای خود خاطراتی ناپایدار داشت.
جالب بود
اشعار کوتاه و عاشقانه بود. شاعر احساسات خودش رو در غالب کلمات بیان کرده و این مشخصه در حال پیشرفت در سرودن هست
ارسال پاسخ به : Mahban